بچه هایی که فقط نام پدر را یدک می کشند...

ساخت وبلاگ
به نام خالق هستی

تقدیم به پدرهایی که فرزندان فقط نام خانوادگی را از آنها یدک میکشند....

تقدیم به پدرانی که هیچگاه فرزندان گرمی دستانشان را حس نکردند....

و پدرانشان بخاطره لجبازیه خاهر و برادرشان فرزندان و همسرانشان را رها می کنند...

پدر عزیزم مگر من خودم خاستم که متولد شوم؟ که مرا چنین کنار گذاشتی

26سال است که چشم به راهم که روزی مثل فیلم های هندی تو را در جلویه کلاسم ببینم ولی افسوس دریغ از یک تلفن

کاری که تو باید میکردی من انجام دادم...

مسافت زیادی طی کردم وپرسان پرسان آمدم تا پیدایت کردم...

وقتی خود را معرفی کردم گفتی نمیشناسمت....

چشمانم سیاهی رف....دنیا بر سرم خراب شد....با کوله باری از غم و درد و دلی شکسته تا بروجرد گریه کردم ولی نا امید نشدم چون دوستت دارم...

تو که فرزند دیگری نداری و دیگر هم ازدواج نکردی...

دوست داشتم در شهر آباو اجدادی پدرم زندگی کنم زیر سایه ی پدرم...

بخدا مادرم هیچ چیز برایم کم نگذاشته ولی نبود تو شب و رورم را یک رنگ کرده....

چشم به راهت هستم که بیایی و حتی  آرزو دارم که در مراسم عروسیم باشی حتی اگر یک روز به عمرم مانده پدر داشته باشم...

پدرعزیزم!آیا همان خاهرها و برادرهایت که زندگیمان را بخاطرشان از هم پاشیدی امروز به شما اجازه میدهند که در زندگیشان دخالت کنی؟

مادرم خیلی تلاش کرد کهبتواند رابطه ای بین من و شما ایجاد کند ولی از هر راهی که رفت عمه ها و عنوهایه بزرگوار مانع شدند...

چرا؟چرا؟چرا؟

چه شبهایی که در زیر پتو آرام آرام گریه کردم و بالشم خیس خیس شد....

و امیدهایی که بخاطرع نبوده تو به یاس تبدیل شدند...

عمه جان!عموجان!گاهی میخاستم که نفرین  کنم به کسانی که باعث این جدایی شدند و بگویم فرزندانتان مثل من شوند...ولی دلم نیامد...چون بچه ها گناهی ندارند....اگر میخاهید که شما را حلال کنم مخصوصن عمه فریده شما که بیشتر از همه نقش داشتی حتی شماره هایی که بزور من پیدا میکردم همراه پدرم را عوض نیکردی که مانع ارتباط من شوی...پس مانع نشوید و بگذاریر چند صباحی که از عمرم مانده دستام پدرم را بفشارم و گرمی آنان را حس کنم و باغرور بگویم من هم پدر دارم...

درست است که کاری برایم نکردع و محبتی از او ندیده ام و حتی یکساعت پیشم نبوده ولی دوستش دارم و دلم خیلی بهانه اش را میگیرد...

وقتی احبار از گردو غبار خوزستان و اهواز میگوید ناراحت میشوم و میگویم ک مبادا پدر اذیت شود...

مواَب خودت باش 

دوستت دارم و تمام کسانی که این متن را میخانند و پدر و خانواده ی پدر من را میشناسند از آنها میخاهم تلاش کنند ک من را به پدرم برساند....

دست یاری به طرف شما دراز کرده ام

+ نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۶ ساعت 0:51 توسط گمنام....بروجرد  | 

بچه هایی که فقط نام پدر را یدک می کشند...😉...
ما را در سایت بچه هایی که فقط نام پدر را یدک می کشند...😉 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahinnikpey6965 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 10 اسفند 1401 ساعت: 15:07